لري از گفتار تا نوشتار ؛اصيل و نجيب مثل هر قوم ايراني


نويسنده: فريدون سگوند

اقوام لر كيستند؟ از كجا آمده اند؟ از چه زماني در سرزمين ايران سكنا گزيده اند؟ زباني كه با آن سخن مي گويند، از چه ريشه گرفته است ؟ و با كدام زبان ها و گويش ها در طول تاريخ درآميخته است ؟ چه فرگشت هايي از نظر ساختاري به خود ديده است و اكنون داراي چگونه ساختاري است ؟ چه تعداد واژه دارد، چند لهجه دارد و امروز چه تعدادي از جمعيت ايران لر هستند و به اين گويش سخن مي گويند؟ فرهنگشان چگونه است ؟ چه باورها و آيين هايي دارند؟ مثل ها، متن ها، سروده ها، لالايي ها و ادبياتش كجاست و در كدام كتاب ؟
    اينها پرسش هايي است كه نه تنها هر كس كه خود را لر مي داند، بلكه شايد برخي هم كه نام لر را مي شنوند بخواهند درباره اين قوم و تاريخ و فرهنگ و زبانش بيشتر بدانند. شايد به گوش همه خورده باشد كه لرها از اصيل ترين و نجيب ترين اقوام ايراني هستند، قومي كه به اعتبار برخي كتب تاريخي ، بومياني بوده اند كه پيش از مهاجرت آريايي ها در نواحي «اپرسن » يا «اپورسن » يعني در كوهها و دامنه هاي زاگرس مي زيسته اند، و اولين مردمي بوده اند كه اسب را رام كرده اند. از غيرت و سلحشوري و دليري و مهمان نوازي هاي اين مردم سخن ها رفته است . نواي دلنشين موسيقي لري اعم از آهنگ هاي شادي آفرين و حماسي تا نواي دردناك سوگ بر دل مردمان بسياري از هر ديار نشسته است . اين تقريبا چكيده دانشي است كه ما لرها، از پيشينه خود داريم از امروز خود نيز چيز زيادي نمي دانيم .
    امروز ديگر خيلي از كودكان لر، لري صحبت نمي كنند، لباس هاي محلي سال ها است از مد افتاده است ، نسل اسب ها رو به نابودي است ، جشن هايمان فراموش شده آيين هايمان را دور ريخته ايم ، صداي دهل ها و سورناها نمي آيد. آواز شبانان به گوش نمي رسد، بوي نان در كوچه هاي ده نمي پيچد، مشك ها از تپش وامانده اند، بچه هايمان لالايي را نمي فهمند و كم كم «دا، بو، برار، خور كس و كار معني نمي دهد...»
    اين گونه است كه ملتي هويت خود را از دست مي دهد و از پيشينه خود كه طي هزاره ها براي او ساخته و پرداخته شده است ، دور مي ماند. به درستي اگر همه آنچه را كه از دست داده ايم ، برشمريم زمان زيادي را مي طلبد. شايد بسياري از گسست ها اقتضاي پيشرفت زمان بوده و بستر طبيعي خود را طي كرده است ، اما بايد اعتراف كنيم كه خود ما آگاهانه و يا از سر ناآگاهي و غفلت سبب پديد آمدن بسياري از اين گسست ها شده ايم و اكنون وقت آن رسيده است كه از خود بپرسيم چرا؟ در قبال آنچه از دست داده ايم ، چه چيزي به دست آورده ايم ؟ اگر جايي احساس پشيماني مي كنيم ، چگونه خواهيم توانست گم كرده هاي خود را باز يابيم ؟ اگر چيزي برايمان باقي مانده است و مي دانيم كه ارزش ماندگاري دارد، چگونه مي توانيم آنها را پاس بداريم و زنده نگه داريم ؟
    در اينجا برآنيم كه پيرامون يكي از ارزنده ترين برمانده هاي فرهنگي ديارمان سخن بگوييم . از زباني كه جمعيت قابل ملاحظه يي از مردم ايران بدان سخن مي گويند.
    لري يكي از زبان هايي است كه بطور عمده در نواحي غرب ايران ، در بين كوهپايه نشينان زاگرس رايج است . بيشتر مردم لر در استان هاي لرستان ، چهارمحال و بختياري ، همدان ، كهگيلويه و بويراحمد، كرمانشاه ، ايلام ، فارس ، خوزستان و استان مركزي زندگي مي كنند. اما در ساير شهرها و روستاهاي كشور نيز، جمعيت پراكنده يي از لرها وجود دارد كه برخي با كوچ هاي خانوادگي يا دست جمعي به آن نواحي رفته اند و برخي ممكن است بومي همان مناطق باشند، مثلا در بهار همدان در همسايگي چندين روستاي ترك زبان روستايي است كه مردم آن به لري سخن مي گويند. ولي معلوم نيست اينها از چه زماني در اين منطقه بوده اند. مي دانيم كه شهرك هاي اطراف تهران و كرج نيز جمعيت زيادي از لرهاي مهاجر را پذيرفته اند، اما متاسفانه آمار دقيقي از جمعيت قوم لر در كشورمان نداريم .
    لهجه هاي اين مردم ، شهر به شهر و ده به ده با هم فرق مي كند و هر كدام لهجه خاص خود را دارد كه از جنبه هاي مختلف زبان شناسي در خور تحقيق هستند ولي متاسفانه تحقيقات دقيق و جامعي درباره اين زبان و گويش هاي آن انجام نشده است .
    واژه نامه هايي كه تاكنون نوشته شده ، از انگشتان يك دست تجاوز نمي كند كه آن هم اغلب به همت قلم به دستان دلسوزي بوده كه تسلط كافي به فرهنگنامه نويسي و احتمالا مطالعات كافي در زمينه زبانشناسي نيز نداشته اند. دانشمندان گرانمايه يي چون دكتر حصوري كه اصلا لر نيستند، مدتي در دوران جواني خود به لرستان مي روند و واژگان گردآوري مي نمايد كه جاي سپاس دارد. آقاي حميد ايزدپناه هم يكي از نويسندگان خرم آبادي است كه غافل از ساير گويش هاي لري كتاب مختصري به نام فرهنگنامه لري به چاپ رسانيده است و ايشان اولين كسي است كه به هر حال در اين راه قدم گذارده است . يك واژه نامه زبان بختياري نيز به همت آقاي ظهراب مددي به چاپ رسيده است كه خوشبختانه كاري قوي و علمي تري است . ولي جز اينها و دو سه واژه نامه ديگر، مي توان گفت هيچ كتاب ديگري درباره زبان لري ، گويش هاي آن ، واژگان ، ساختار دستوري و مهم تر از همه دستگاه آوايي آن سراغ نداريم .
    در برخي از متون كهن تاريخي اگر از مردم لر و زبان آنها سخني رفته باشد، بيشتر آنها را بر كردها منصوب كرده اند كه ما اينجا جهت تجربه و الگوبرداري از تلاش قوم كرد، براي تدوين زبان و ايجاد خط و ماندگاري فرهنگ و ادبيات خود، مثالي از سير و پيشرفت آنان در اين زمينه مي آوريم ، چرا كه پس از ابداع خط كردي شاهد شكوفايي شگرفي در زبان و فرهنگ و ادبيات كردي بوده ايم .
    تاكنون بيش از هفتاد واژه نامه و فرهنگنامه و دستور زبان و خودآموز زبان كردي توسط محققان روسي ، فرانسوي ، لهستاني ، انگليسي ، امريكايي و همچنين خود محققان كردزبان اعم از ايراني و عراقي و تركيه يي نوشته شده است كه اين همه ، بخصوص ابداع خط كردي منجر به ظهور و حضور اديبان و شاعران و نويسندگان بزرگي در بين ما شده است . كساني مثل قاضي ، هيمن ، هژار، ايلخاني زاده و ... كه زندگي خود را به پاي زبان و فرهنگ مردم خويش نهادند و خدمات شاياني به زبان و ادبيات كردي نموده اند.
    هه نبانه بورينه ، فني ترين فرهنگنامه كردي در دنيا است كه عبدالرحمن شرفكندي ، معروف به هژار در حالتي كه از طرف سه دولت وقت عراق ، تركيه و شاهنشاهي ايران ، تحت تعقيب و حكم اعدامش صادر شده بود، آن را تدوين نمود.
    با ابداع خط كردي ديوان شاعران بزرگي چون مولوي كرد و شاعران ديگر به چاپ مي رسند صاحبان ذوق و اهل قلم به گردآوري و ساختن و پرداختن فرهنگ فولكلور جامعه خود همت مي گمارند و بدين گونه يك زبان يا گويش از خطر نابودي و فراموشي مي رهد امروز در استكهلم ، سيدني ، پاريس و بسياري از نقاط جهان انستيتوهاي تحقيقاتي كردي گشوده مي شود. آنچه از اين سخنان برداشت مي شود، گام اول براي پاسداري از زبان لري و رشد و شكوفايي آن ، مطالعه بر روي آواها و قابليت آوانگاري آن است . اگر بخواهيم زبان لري زنده بماند بايد از زبان گفتار به زبان نوشتار درآوريم و آن را از كهكشان شفاهي به كهكشان گوتنبرگ برسانيم ، اين امر هر چند كار آساني نيست ، ولي شدني است . تنها نياز به تحقيق و بهره گيري از روش هاي مناسب تحقيق ، در زمينه ها و جنبه هاي مختلف موضوع دارد و نيز نيازمند انديشه و تدبيري كارساز در تنظيم تدوين تحقيقات است .