این جا قصر پر شکوه پادشاه ماد است. آستیاک
این جا قصر پر شکوه پادشاه ماد است. آستیاک
این جا قصر پر شکوه پادشاه ماد است. آستیاک - که این روز ها آژی دهاک نامیده می شود - در تخت زیبای خود خفته است. گویی راحت نیست. پهلو به پهلو می شود. عرق می ریزد و ... ناگهان از خواب می پرد. آری ینیس به سویش می شتابد. آستیاگ ناله می کند: درخت! یک درخت... کوروش... وااااااااای!!
- چه دیده اید سرور من؟
: یک درخت. از شکم ماندانا بیرون آمد. او خودش بود... خودش بود!
- چه کسی خودش بود سرور من؟
: کوروش!... کوروش. از شکم ماندانا درختی بر آمد. شاخ و برگ گفسترد و تمام آسیا را فرا گرفت. او کوروش است. فوراً دستور مسمومیت او را صادر کنید. فوراً!
***
اینهم قبر ماندانا ودخترش که بعدها به فارس رفته ودر همان جا
به ملکوت پیوست
+ نوشته شده در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 1:24 توسط آزادي
|